شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند
بـایـد ادب و خُـلـقِ نـکـو داشـته باشم دروصف توباید که وضو داشته باشم کوثر شدهای!لطف تو بسیارزیاد استباید که سـبـوپشـتِ سبـوداشـته باشم
صد شکرکه مهرت به دلم خانه نموده هرچـند دلـی غـرقِ رفـو داشته باشم
شد فـاطـمه نام تو،که مانند شبقـدر در هر دو جهان رازِمگو داشته باشم مـیـلاد توشد باعـث انـدوهِحـسـودان تاکـیـنـۀ سخـتی به عـدوداشـته باشم
پیـشِ توپیـمـبـرشـدنـش داد نـتـیـجـه
لبخند پُر از خـیرِ توشد سهم خـدیجه
میخـوانمت ای سورۀ نورِدلِ حـیدر ای آیۀ تـطـهـیـر،درآغـوش پـیـمـبـر
ای گـوهـردردانـۀ دریـایسـخــاوت ای ریزهخورِ سفـرۀ تومریم وهاجر
قـرآن به توونـسـل تودارد سـنـدیّت کوری دوچـشـمان همان دشـمنِ ابتر راضیّه شدی!از تو خدا داشت رضایتدرحجب وحیا بسکه شدی از همه برتر ازچادرتوخـلـق شود تـازهمـسـلمان هرگوشۀ آن گوشهای ازعالم محشر
من عـاشـق ایـنم که بدهـکـارِتوباشم
هـمـسـایـۀ دیـواربه دیـوارِ تـوبـاشـم
بیشُـبهـهترین یاری و تفـسیرِیقـیـنی همکـفـو عـلی هستی واسطورۀ دینی
ازخـیـرِکـثـیـر تو دو عـالم شده برپا نـان آور دیـریـنـۀ افـلاک و زمـیـنـی دادی به گدا رخت عروسی خودت را رفت وبه همه گفتکهبخشندهترینی
آرامش محضی وعلی شوق تو دارد خوش داشته هرلحظه کنارش بنِشینی نام تو درخشیده بر آن،دارد ازاین پس انگشتر حیدر چه عـقیق و چه نگینی هر صبح تبسم زدهای؛عاشق و دلخواه بـا ذکـر دلانـگـیـزِ«عـلـیـاً ولی الله» این خانه چراغان شده از برکتِ مادر هـسـتی وندارم بهخـدا حسرتِمادر
محـتـاج دعـاهـای تـوأمجانِحـسینت یک نیمنگاهی برسان حضرتِ مادر
لبریز محبت شده با دست توهرکس تنها شد و بیبهره شد از نعمتِ مادر
پشت درِاین خانه شلوغ است همیشه چون هست فقط لطف وکرم عادتِ مادر جبـرئـیل بهوالله...به درگـاهِ خداوند- راهـم بـدهد؛باشد اگرصحـبتِ مـادر
محـتاج تو هـستم؛به کسی کارندارم
در هردو جهان غیرتودلدار ندارم!